♥ یـــا مــهــدی ادرکــنــی ♥ حـاج حـسـیـن :: شهدا شرمنده ایم

شهدا شرمنده ایم

برود هر که دلش خواست شکایت بکند.... شهر باید به منِ هیئتی عادت بکند

شهدا شرمنده ایم

برود هر که دلش خواست شکایت بکند.... شهر باید به منِ هیئتی عادت بکند

شهدا شرمنده ایم

اقا تقصیر شما نیست
که تصویر شما نیست
من آیینه ای پر از غبارم

حـاج حـسـیـن

با کدام پا در برابرت زانو بزنم؟

با کدام چشم شرمندگی را وصله ی پارگی پوتینت کنم؟

با کدام دست؟

آه... گفتم دست

آستینت در باد می رقصد و به واژه های من می خندد

چه واژه های خالی و پوچی

نمیدانم!

من کلمات را فریب داده ام و یا کلمات مرا

نمبدانم!!!

عشق و مردانگی

صداقت و رفاقت

مرگ و جاودانگی

و کوله پشتی پر از ستاره

چطور این همه را با یک دست

برداشتی و خندیدی و رفتی؟

حاج حسین!


  • Ali Esmaeili

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">