امروزمیخوام بگم ...
سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه سر قرار دوست دختراش ...
سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی...
سلامتی پسری که سرش و خم میکنه
تا سنگ فرش خیابونا ،نه رودروی ناموس
معلم وارد کلاس شد وشروع به حضوروغیاب کرد:
بزرگراه همت...............حاضر
غیرت همت.................غایب
ورزشگاه همت..............حاضر
مردونگی همت.............غایب
مرام همت...................غایب
سمینارهمت................حاضر
آقایی همت..................غایب
صداقت همت................غایب
همایش همت..............حاضر
صفای همت................غایب
عشق همت...............غایب
آرمان همت...............غایب
یاران همت................غایب
تیپ همت................حاضر
غایبا از حاضــــرابیشتــــربودن
کلاس تعطیـــــــــــــــــــــــــــــــل
دوباره روزای سیاهِ، بیچارگی رسیده
توی خونه ی سینه خالی ، از عکس یک شهیدِه
دیگه نگاهامون ، به زمین کرده عادت
توی آسمونِ دل ، نمیاد عطر شهادت
از این سیاهی به خدا ، شهدا شرمنده ایم
خالی شده جای شما ، شهدا شرمنده ایم
ما اونایی هستیم که گفتیم، رزمنده ایم همیشه
ولی یه روز اومد که دیدیم، تیشه زدیم به ریشه
حسرتمون امروز ، آسمونِِ بهشته
حسرت گلای ، لاله گونِ بهشته
دلی که تنگه می خونه ، شهدا شرمنده ایم
حضرت زهرا (س) می دونه ، شهدا شرمنده ایم
اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری،
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد؛
اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی،
ولی آن را بپوشانی و از دید نامحرم پنهان کنی؛
اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی،
ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی؛
اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید،
ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی؛
اینکه طوری حرف بزنی، قدم برداری و پوشش داشته باشی که همکارت، استادت، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد؛
همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو فاطمه زهرا(س) را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید:
خدایا!
دختران امت پدرم ، همهی زیباییها را داشتند، ولی برای رضای تو آنها را از نامحرم پنهان کردند؛
پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن؛طوری که هیچ چشم و ابرویی، ناز و کرشمهای، پول و مکنتی، نتواند جایگزین آن شود
الهی آمین
با کدام پا در برابرت زانو بزنم؟
با کدام چشم شرمندگی را وصله ی پارگی پوتینت کنم؟
با کدام دست؟
آه... گفتم دست
آستینت در باد می رقصد و به واژه های من می خندد
چه واژه های خالی و پوچی
نمیدانم!
من کلمات را فریب داده ام و یا کلمات مرا
نمبدانم!!!
عشق و مردانگی
صداقت و رفاقت
مرگ و جاودانگی
و کوله پشتی پر از ستاره
چطور این همه را با یک دست
برداشتی و خندیدی و رفتی؟
حاج حسین!